انسان تنها به سیاست زنده نیست...

درد و دل هنری

نقد و بررسی سینما ی ایران و جهان

انسان تنها به سیاست زنده نیست...

((انسان تنها به سیاست زنده نیست...)) این عنوان مقاله ی کوتاهی است از لئون تروتسکی رهبر انقلاب اکتبر روسیه و کمیسر جنگ (وزیر جنگ) کابینه ی لنین که در تابستان سال 1923در روزنامه پراودا چاپ و منشر شد.این سیاستمدار مقتدری که در جلسات پولیت بورو (دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی)به جای توجه به مباحث سیاسی رفقای همکارش رمان های فرانسوی می خواند معتقد بود: ((هنر مانند علم نه تنها در پی دستور نیست بلکه حتی در سرشت اش آن را تحمل هم نمی کند.آفرینش هنری قواعد خود را دارد.آفرینش روشنفکری واقی با دروغ و ریا و سلطه ناهماهنگ است.هنر مادامی که به خویش وفادار باشد می تواند متحد قدرتمند انقلاب بماند.شاعران و نقاشان-موسیقیدان ها و مجسمه سازها و سینماگران خود رویکرد و روش خود را خواهند یافت...))(سینمای جهان و ایران را با توجه به این جمله کمی مورد بررسی قرار دهید!)

 

لئون تروتسکی در 26 اکتبر 1879 در یک خانواده یهودی کشاورز در روستای یانوفکا از توابع بوربینز روسیه متولد شد.پدر لئون وی را در سال 1888 برای آغاز تحصیلات به شهر بزرگ اودسا فرستاد.او خیلی زود از سال 1896 با آثار مارکسیستی آشنا شد.در 17 سالگی انجمن کارگران روسیه ی جنوبی را در شهر نیکالایف تاسیس کرد.حکومت تزاری دو سال بعد تروتسکی جوان را بازداشت و به سیبری تبعید کرد.تروتسکی در همین دوران بود که با آثار و نوشته های ولادیمیر ایلیچ اولیانف (لنین)آشنا شد.او به شکل عجیب و شگفت انگیزی با استفاده از یک کالسکه ی گوزن کش موفق به فرار از سیبری شد.تروتسکی در سای 1902 بنا به دعوت لنین به لندن رفت و در هیئت تحریریه ی روزنامه روسی زبان ((ایسکرا))مشغول کار شد.با اینکه جوان و گمنام بود اما به لطف هوش و ذهن نقاد خویش موفق به کسب جایگاه مهمی در حزب سوسیای دموکرات روسیه شد.در سال 1903 در جریان تقسیم حزب به دو جناح بلشویک (به رهبری لنین) و منشویک(به رهبری مارتف)به جناح منشویک ها پیوست.در سال 1905 در پی پیروزی انقلاب در روسیه به شهر سن پترزبورگ بازگشت و ریاست شورای کارگران و دهقانان این شهر را بر عهده گرفت.کمی بعد دستگیر و دوباره به سیبری تبعید شد اما بار دیگر از تبعد فرار کرد و خود را به اروپا رساند.تا سال 1917 در کشورهای سوئیس فرانسه و آمریکا به کارهای حزبی و نویسندگی برای مطبوعات انقلابی مشغول بود.در فوریه 1917 پس از بر ملا شدن اولین نشانه های انقلاب در روسیه به کشورش بازگشت و بار دیگر ریاست شورای نمایندگان کارگران سربازان ودهقانان سن پترزبورگ را بر عهده گرفت.در ژوئیه ی 1917 عضو حزب بلشویک شد واز این به بعد به نزدیک ترین متحد و همکار لنین مبدل شد.انقلاب اکتبر 1917 روسیه عمدتا تحت رهبری لنین و تروتسکی به پیروزی رسید.تروتسکی در اولین کابینه ی پس از انقلاب وزیر(کمیسر)امورخارجه شدو سپس در سال 1918 به وزارت جنگ گمارده شد.تروتسکی با تشکیل ارتش سرخ و ایجاد نظم آهنین در این ارتش موفق به شکست دادن دشمنان داخلی وخارجی انقلاب شد. لنین در سال 1924 در گذشت.همگان تصور می کردند که جانشین وی برای رهبری کشور تروتسکی باشد اما در بازی قدرت این استالین بود که توانست رهبری را از آن خود سازد.استالین که تروتسکی نفرت داشت و به توانایی های وسیع ذهنی وی حسد می برد عاقبت در سال 1928 وی را به شهر دورافتاده ی آلماآتا (مرکز ایالت قزاقستان)تبعید کرد.او به این اقدام اکتفا نکرد ودر سال 1929 تروتسکی را از کشور اخراج کرد.تروتسکی تا سال 1932 در جزیره ی (پرینکیپو)ی ترکیه باقی ماند و طی این مدت دو کتاب ارزنده ی زندگی من و تاریخ انقلاب روسیه را تالیف کرد.تروتسکی در سال 1937 پس از چند سال اقامت در کشورهای اروپایی به اجبار به مکزیک مهاجرت کرد.او برای مدت کوتاهی در خانه ی قریدا کاهلو و دیه گو ریورا دو نقاش برجسته ی مکزیکی اقامت کرد.تروتسکی در مکزیک نیز به فعالیت های افشاگرانه خود علیه استالین ادامه داد تا اینکه عاقبت در 20 آگوست سال 1940توسط رامون مرکادور یکی از مزدوران استالین با ضربه ی تبر در اتاق کارش در شهر مکزیکوسیتی به قتل رسید.

 

تروتسکی سینما را از تئاتر شناخت.او در کتاب زندگی من توضیح می دهد که چگونه برای اولین بار در 9 سالگی به تماشای یک نمایش تئاتری رفت و از این پس افسون تئاتر برای چند سالی بر وی فرمانروایی کرد.بعد ها علاقه ی وی به اپرای ایتالیایی و سپس سینما جلب شد.اما این درپاریس بود که تروتسکی توانست به صورت جدی تری فیلم تماشا کند هرچند که به قول خودش انگیزه ی اصلی وی برای رفتن به سینما فرار از دست جاسوسانی بود که در خیابانهای پاریس سایه به سایه دنبالش می کردند: ((...در شلوغی یک سینمای تاریک خودم را گم می کردم ولی جاسوس ها هم چرت نمی زدند و در جلوی در خروجی سینما کشیک می دادند.))

تروتسکی جوان ار فرانسه به اسپانیا رفت و در آنجا وی را بازداشت واخراج کردند و او راهی آمریکا شد.رنه سدی یو در کتاب تاریخ سوسیالیسم ها مدعی شده که تروتسکی در نیویورک بیکار بود و حتی یک بار نیزدر یک فیلم نقش سیاهی لشکر را بازی کرد(از اونجایی که خودم یکبار تجربه ی سیاه لشکری روداشتم به خودم امیدوار شدم).هرچند که خود در کتاب زندگینامه اش تکذیب کرده است: ((...تنها شغل من در نیویورک شغل سوسیالیستی انقلابی بود.مقاله می نوشتم و روزنامه ای را اداره می کردم  و در مجامع مختلف سخنرانی می کردم.))

تروتسکی از ابتذال سینمای روسیه در دوران قبل از انقلاب شاکی بود وعلایق توده های مردم به تماشای فیلم های مبتذل را نمی پسندید.او در تابستان سال 1923 (زمانی که فیلم های ارزشمند روسی هنوزساخته نشده بودند)مجموعه مقلاتی را در پراودا به چاپ رساند که یکی از آنها تحت عنوان ((ودکا- کلیسا و سینما))اختصاص به مقوله ی سینمای مبتذل داشت.تروتسکی در این مقاله به نحوبسیار موثری از سطح کسالت آور و وضع فلاکت بار و حالت ملال آوری سخن گفت که روسیه از حیث فرهنگی و معنوی به آن دچار شده بود و حالا به مدد انقلاب اکتبر باید خود را از شر این نکبت فرهنگی خلاص می کرد.

آشنایی تروتسکی با سینما از پاراگرافی در کتاب زندگینامه ای وی پیداست: ((...خیلی آموزنده می بود اگر می شد از پارلمانتاریسم جدید برای یک سال هم که شده فیلمی تهیه کرد:فقط نباید دوربین را در کنار رئیس مجلس به هنگام تصویب قطعنامه ای میهنی قرار داد بلکه در جاهای دیگر در دفاتر بانکداران و اربابان صنایع در گوشه های پنهان اداره ی مطبوعات نزد شاهزادگان کلیسا در محافل خانم هایی که ارباب رجوع سیاسی دارند در وزرتخانه ها واگر شد بگذارید چشم دوربین به نامه های محرمانه ی رهبران هم بیفتد...))ایزاک دویچر در کتاب سه جلدی خود درباره ی تروتسکی درباره ی نگاه سینمایی و تصویری وی در دو کتاب درخشانش که گفته شد چنین نوشته است: ((در حالی که مارس از حیث قدرت اندیشه ی انتزاعی و تخیل غول آسا برشاگردش (تروتسکی)برتری دارد اما شاگرد از لحاظ هنر هماسه سرایی و خاصه به عنوان استاد توصیف تصویری از توده ها و افراد دست اندرکارانقلاب برتر است.تحلیل اجتماعی/سیاسی و نگرش هنرمندانه ی تروتسکی چنان همسازند که اثری از ناهمگرایی در آنها نمی توان یافت.))

 

تروتسکی انقلابی جوان - 1905

 

 

ذکر نمونه هایی از نگاه تصویری ظریف و شیوه ی ماهرانه ی تروتسکی در پرداخت شخصیت های واقعی آثارش می تواند مفید باشد.برای مثال تروتسکی در کتاب زندگی من مدیرمدرسه ی خود را اینگونه توصیف کرده است: ((هیچگاه به چهره ی مخاطب خود نگاه نمی کرد بی سروصدا با کفش های تخت لاستیکی در راهروها و کلاس ها راه می رفت.آنچه به عنوان صدا به وی داده شده بود صوتی بود زیر و گرفته که هنگام بلند شدن وحشت بر می انگیخت...وی که طبعا از انسان نفرت داشت ظاهرا دارای خلق و خوی ملایمی بود اما باطنا در وضعی بود که گویی هرگز از حالت عصبانیت مزمن بیرون نمی آید.))کمتر مورخی را دیده ایم که در نوشته های خود چنین نگاه سینمایی و تصویری ای داشته باشد.

ایزاک دویچر در جلد سوم کتاب خود (پیامبرمطرود) می نویسد: ((نحوه ای که به یاری آن تروتسکی توده ها را در حال عمل توصیف می کند وجه اشتراک بسیاری با روش سرگئی آیزنشتاین در فیلم رزمناو پوتمکین دارد فیلمی که در زمره ی آثار کلاسیک در آمده است.تروتسکی هم مثل آیزنشتاین در کتاب خود (تاریخ انقلاب روسیه)تنی چند را در حالت هیجان یا دلمردگی از میان توده دست چین می کند و آنان را بر آن می دارد که حالت خود را در جمله ای یا حرکتی بیان کنند سپس دوباره جمعیت متراکم و پرشور و هیجان را به ما نشان می دهد که در اثر هیجان پیچ و تاب می خورند یا دست به عملی می زنند و بی درنگ در می یابیم که این همان اقدام یا احساسی است که خبر آن را در جمله یا حرکت آن فرد پیشاپیش اعلام گردیده است.تروتسکی استعداد خاصی دارد که ندای دل جمعیت را بشنود وآن را به ما بشنواند.استنباط و تصور در نزد او مدام از کل به جز و دوباره از جز به کل می رود و این گذار هرگز تصنعی نیست.))

گرچه بخش عمده ای از مقلات غیر سیاسی تروتسکی راجع به ادبیات است اما گهگاه به سینما نیز اشاراتی کرده است: ((آفرینش معنوی و هنری آزادی می خواهد.مفهوم اصلی کمونیسم تابعیت طبیعت از فن و فن از برنامه و وادار کردن مواد خام به بخشیدن بی دریغ هر آن چیزی است که بشر به آن نیاز دارد.و فراتر از آن عالی ترین هدف کمونیسم رهایی نهایی وابدی نیروهای خلاقه ی نوع بشر از تمام فشارها و محدودیت ها و وابستگی های خردکننده است.روابط شخصی علم وهنر هیچگونه برنامه تحمیلی از بیرون یا حتی هیچگونه سایه ای از جبر را نمی پذیرند.اینکه آفرینش معنوی و هنری تا چه حدی فردی یا جمعی است بستگی کامل به آفرینندگان اش دارد...گرچه لنین سلیقه ی شخصی محافظه کارانه در هنر داشت اما از نظر سیاسی در مقولات هنری بسیار محتاط بود و مشتاقانه به ناشایستگی خود اعتراف می کرد.او در گفتگوهای شخصی اش با من با این مسئله به طنز برخورد می کرد و از انتقال سلیقه ی هنری اش به قانون دوری می جست.انقلاب اکتبر باعث شد تا توده های مردمی با هر ترکیبی به حرکت در آیند و برای اولین بار پس از هزار سال با صدای بلند فکر کنند.نیروهای جوان هنری در پی پیروزی انقلاب به صحنه آمدند و ما را در این سال های نخستین پیروزی انقلاب در این سال های امید جسارت نه تنها شاهد خلق کامل ترین الگوهای قانونگذاری سوسیالیستی که شاهد خلق بهترین تولیدات ادبی و هنری انقلابی بوده ایم خلق آن فیلم های بی نظیری که به رغم فقر ابزار فنی با شادابی و قدرت نگرش شان به واقعیت تصویر دنیا به مثابه ی کل را فراچنگ آورده اند...متاسفانه هم اینک طبقه ی حاکم (رژیم استالین)نه تنها خود را به نظارت سیاسی بر آفرینش هنری و معنوی ملزم می داند بلکه راه پیشرفت آن را نیز تجویز می کند.این روش سلطه ی نافرجام منجر به ایجاد اردوگاه های اجباری کشاورزان و موسیقی و سینما شده است.ارگان اصلی حزب با چاپ سر مقاله ای اقدام به تولید دستورات نظامی در حیطه های معماری و ادبیات باله و هنرهای دراماتیک و سینما می کند اگر از فلسفه  و علوم طبیعی و تاریخ سخنی به میان نیاوریم بوروکراسی به صورت موهوم از هر آنچه که درک اش نکنند هراس دارد...تاثیر نظام توتالیتر بر ادبیات هنر وسینما کم ویرانگرتر نیست.کارزار گرایش ها و مکاتب جای خود را به تفسیر خواست رهبران حکومت داده است.برای تمام رشته های هنری سازمان های زور و اجبار ایجاد کرده اند نوعی اردوگاه اجباری ادبیات و هنر...روزنامه ی حکومتی به هنرمندان دیکته می کند که آنچه مردم نمی خواهند نمی تواند اهمیت زیبایی شناسانه داشته باشد.این حرف به معنای آن است که حق تصمیم گیری درباره ی نوع هنری از این پس در دستان بوروکراسی حاکم خواهد بود.آنها می خاهند از طریق هنر بوروکراسی حکومتی خودشان راموجه وجذاب جلوه دهند.اما چه عبث!هیچ ادبیات وهنری نمی تواند چنین وظیفه ای را به سرانجام برساند...هنر حکومتی شبیه عدالت توتالیتری بر پایه ی دروغ و نیرنگ بنا شده است.هدف چنین هنر حکومتی ای چیزی نیست جز بالا بردن رهبرتا حد اسطوره ی جعلی یک قهرمان.اگر چاپایف راستکار و ساده به عنوان یکی از قهرمانان واقعی جنگ داخلی در فیلم های شوروی ستوده می شود تنها به این دلیل است که که تا زمان استالین زنده نماند وگرنه او را به عنوان عنصر فاشیستی می کشت...تصاویر و فیلم های بیشماری راجع به انقلاب اکتبر ساخته شده که استالین را در راس کانون انقلابی ای نشان می دهد که هرگز در واقعیت وجود نداشته است...در قلمرو آفرینش هنری تخیل باید از هرگونه محدودیتی رهایی یابد و تحت هیچ بهانه ای به خود اجازه ندهد که زیر بار تضمین ها برود...تنها برپایه ی همکاری دوستانه و بدون اعمال محدودیت از بیرون است که هنرمندان می توانند وظایف خود را انجام دهند...ایمان تزلزل ناپذیر هنرمند عبارت است از خود درونی او.بدون این هنری وجود ندارد.قاعده ی رستگاری چه در هنر و چه در زندگی این است:نباید دروغ گفت.))

 

حضور کارکتر تروتسکی در فیلم ها به چند مورد انگشت شمار محدود می شود و بی شک در بین این فیلم ها اکتبر سرگئی آیزنشتاین از همه مهمتر و جالب تر است.ادوارد راژینسکی مورخ سرشناس روس در کتابی که راجع بع استالین نوشته ماجرای مربوط به فیلم اکتبر را وحذف صحنه های مربوط به تروتسکی در این فیلم را اینگونه شرح می دهد: ((تروتسکی مغضوب استالین واقع شد...مخالفان استالین(طرفداران تروتسکی)در 7 نوامبر 1926 تظاهراتی در مسکو و لنینگراد ترتیب دادند.زمانی که تظاهرات در جریان بود تدارکات لازم برای گردهمایی بزرگ در تئاتر بلشوی به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب اکتبر در دست تهیه بود.قرار بود بعد از این مراسم فیلم اکتبر نمایش داده شود.گریگوری الکساندروف(دستیار آیزنشتاین)بقیه ی ماجرا را اینگونه نقل می کند: ((در ساعت چهار بعداز ظهر استالین وارد اتاق مونتاژشد وسلام کرد وبه ما گفت :آیا تروتسکی هم در فیلم شماست؟آیزنشتاین گفت بله استالین بعداز دیدن آن بخش های آمرانه گفت:نباید فیلمی که تروتسکی در آن است به نمایش درآید.به این ترتیب آیزنشتاین کارگردان بزرگ برای حذف کردن تصاویر مردی که پدر انقلاب بود دست به کار شد.))

اما ژرژسادول منتقد سینمای فرانسه ماجرای اکتبر را اینگونه شرح می دهد: ((فیلم اکتبر در اتحاد شوروی با استقبال گرمی روبرو نشد.نه فقط سکانس های مونتاژی اش موجب نخستین حملات به آیزنشتاین به اتهام فرمالیسم شد بلکه تهیه ی آن مصادف بود مبارزه بر سر کسب قدرت در اتحاد شوروی که طی آن استالین موضع خود را تحکیم بخشید و تروتسکی از دور خارج شد.مبارزه ی ظد استالینی تروتسکی در خلال جشن های سالگرد انقلاب آشکار شد.بعد از چند بار نمایش فیلم در جریان جشن آیزنشتاین مجبور شد برای حذف شخصیت های مخالف  اکتبر را دوباره تدوین کند.با وجود این تروتسکی را هنوز در یکی دو سکانس می شد دید اما بدون اینکه با اسم مشخص شود.))

دیگر حضور سینمایی تروتسکی مربوط می شود به فیلم قتل تروتسکی فیلمی که در سال 1972 توسط جوزف لوزی فیلمساز چپ گرای آمریکایی مقیم اروپا ساخته و عرضه شد.ریچارد برتون ستاره ی سر شناس سینما نقش تروتسکی را در این فیلم بازی کرد.فیلم لوزی با استقبال چندان گرمی از سوی منتقدان مواجه نشد و بازی ریچارد برتون نیز جز ضعیف ترین بازی های طی دوران حرفه ای این ستاره ی نامدار جهان سینما قلمداد شد.دوازده سال پس از فیلم قتل تروتسکی بار دیگر سرو کله ی تروتسکی این بار در یک فیلم مکزیکی تحت عنوان فریدا ظاهر شد.شخصیت اصلی این فیلم به کارگردانی پال لودک فریدا کاهلو نقاش سرشناس مکزیکی بود.فریدا زن زیبا و هنرمندی بود که به واسطه ی آشنایی و رفاقت شوهر نقاش اش دیه گو ریورا با تروتسکی روابط دوستانه ای با تروتسکی (به هنگام اقامتش در مکزیک)برقرار کرد.در یک دوره ی زمانی کوتاه تروتسکی و همسرش به اتفاق فریدا در خانه ای موسوم به خانه ی آبی زندگی می کردند.ظاهرا طی این دوره روابطی میان تروتسکی و فریدا شکل گرفت.فیلم دو رابطه ی محوری فریدا با دیه گو و تروتسکی را در کانون روایت خود قرار داده است.

پرتره تروتسکی اثر الکساندر تیوخین

 

 

هالیوود نیز در سال 2002 به سراغ همین قصه ی واقعی رفت و بر اساس کتاب زندگینامه ای هیدن هریرا درباره ی فریدا کاهلو فیلم فریدا را به کارگردانی جولی تی مور و بازیگری سلما هایک در نقش فریدا ارایه کرد.جفری راش در این فیلم نقش لئون تروتسکی را بازی کرده است.صحنه هایی از حمله ی عناصر استالینیست به خانه ی تروتسکی در مکزیکوسیتی و سپس قتل او در فیلم گنجانده شده با این حال شیوه ی نگاه فیلم به تروتسکی که هم وجوه سیاسی وی را بازتاب می دهد وهم برخی وجوه حاشیه ای وی را در نوع خودش جالب است هر چند که گاهی وقت ها دچار این شبهه می شویم که نکند فیلمساز قصد ارایه ی تصویری کاریکاتور وار از تروتسکی را داشته است.اما وقتی در نامه ای از تروتسکی به همسرش مربوط به همان مقطعی که رابطه اش با فریدا بالا گرفته بود می خوانیم که ((من انسان ام و با هیچ چیز انسانی ای بیگانه نیستم))دیگر آن صحنه ی رابطه ی تروتسکی با فریدا نه فقط کاریکاتور به نظر نمی رسد که بس واقعی و حقیقی می نمایی.آن صحنه ها از فیلم فریدا بار دیگر ما را به یاد این گفته ی تروتسکی در سال 1923 در اوج فعالیت های سیاسی اش می اندازد که: ((انسان تنها به سیاست زنده نیست...))

 

 

منتخب منابع مورد استفاده:

1-استالین (ادوارد راژینسکی)

2-استالین (سایمون مانتیفوری)

3-پیامبر بی سلاح(ایزاک دویچر)

4-پیامبر مسلح(ایزاک دویچر)

5- پیامبر مطرود(ایزاک دویچر)

6- تاریخ انقلاب روسیه(لئون تروتسکی)

7- تاریخ سوسیالیسم ها (رنه سدی یو)

8- تروتسکی آنها تروتسکی ما(جک بارنز)

9- تروتسکی و تروتسکیسم (الکسی کالینیکوس)

10- تروتسکی هنر و انقلاب(لئون تروتسکی)

11- خاطرات بوریس باژانوف (ترجمه عنایت الله رضا)

12- روشنفکران و عالیجنابان خاکستری (ویتالی شنتالینسکی)

13- فرهنگ فیلم های سینما(ژرژ سادول)

14- سرگذشت انا اخماتووا(ایلین فاینشتاین)

15- لنین(رابرت سرویس)

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:فلسفه,روسیه,انقلاب,انقلاب روسیه,تروتسکی,استالین,شوروی,هنر,آیزنشتاین, ] [ 17:48 ] [ اشکان ] [ ]